نوروز 1393
سلام مهربون
امسال عید اولین عید شما بود البته اولین عیدی بود که شما حضور خارجی داشتی.سال پیش حضور
داخلی داشتی چون که تو دل مامانی بودی عزیزم.
شما تو ایام عید اصلا اذیت نکردی وپسر خیلی خوب و خوش اخلاقی بودی من و بابایی هم خیلی خوشحال بودیم هرجا هم که میرفتیم عید دیدنی همه از خوش اخلاقی وخنده رو بودن شما تعریف می کردن و تو دل من و باباجونی هم قند آب می کردن
شما حدود 300 هزارتومن هم عیدی جمع کردی و دوباره من وبابایی خیلی خوشحال شدیم
سال تحویل هم خونه مادرجون(مامان مامان)بودیم که اونجاهم خیلی خوش گذشت بعدشم که عید
دیدنیامون شروع شد که خیلی زیاد بود وخسته شدیم
پسر خوشتیپ من آماده شده برای رفتن به عیددیدنی
من و شما وبابایی هفتمین روز عید رفتیم شمال وفردا شبش برگشتیم خونمون.این اولین مسافرت سه
نفره ی ما بود.با وجود اینکه خیلی سخت بود ولی خیلی خوش گذشت وشما هم تقریبا همکاری میکردی
و خیلی اذیتمون نکردی
هروقت رفتیم کنار ساحل شما خواب بودی
فسقل تو هوای آزاد داره حال میکنه
یعنی دیونه ی این نگاتیم پسر
جوجه طلایی تو ماشین لالا کرده
اینم یه ژست خوشگل دیگه
بعد از اینکه از شمال برگشتیم یه روز استراحت کردیم و تصمیم گرفتیم فرداش یعنی دهمین روز عید با مادر جون اینا و دایی جون اینا بریم چیتگر
خیلی خوش گذشت ولی یه اتفاق بد افتاد.اونم اینکه من(مامانی )با دوچرخه تو پیست خوردم زمین و
دستم درد کرد اولش فکر نمیکردم چیزی شده باشه ولی بعدش فهمیدم دستم از دو جا در رفتهخلاصه خیلی سختی کشیدم چون نمی تونستم کارای شما رو انجام بدم ولی بابا جونی
مهربون خیلی کمک کرد و تنهایی هم کارای شما رو میکرد و هم کارای خونه رو انجام میداد و مامانی
شرمنده میکرد
روز سیزده بدرم با مادر جون(مامان بابا)و عمو جون اینا و عمه جون اینا رفتیم بیرون که خیلی خوش
گذشت وشما هم همش خواب بودی و اصلا اذیت نکردی.
وقتی که بیدار شدی با بابایی بردیمت و سرسره سوارت کردیم
اینم عید 93 که با وجود جیگرطلایی مثل شما خیلی خیلی خیلی خوش گذشت