ما اومدیم
سلام سلام صد تا سلام
خدارو هزار مرتبه شکر که به سلامتی رفتیم و اومدیم
حرم هم مثل همیشه شلوغ بود و دوباره مثل دفعه های قبل من دستم به ضریح نرسید
ولی آقاپسری با باباییش تونسته بودن برن جلو
خیلی خوش گذشت
ایشالله قسمت همه بشه
جوجو کوچولوی شیطون ما حسابی آتیش سوزوند
تو راه رفت و برگشت اصلا اذیت نکرد مخصوصا برگشت که 3 ساعت تو فرودگاه بودیم فقط راه میرفت و دلبری
میکرد
قربونش برم زود با همه گرم میگیره
هروقتم که میرفتیم حرم میگفت منو بزارید زمین و دستمو نگیرید تو اون شلوغی یه همچین خواسته ای اصلا
معقول نبود و بغلش میکردیم و ایشون هم تا میتونست جیغ میکشید و تمام ملت به ما نگاه میکردن
تو حرم یا رواق یا هرجای دیگه که مینشستیم با همه بچه ها بازی میکرد و صداش درنمیومد
ولی تو سالن غذاخوری هتل حسابی شیطونی میکرد و همه به ما نگاه میکردن و غذا تو گلومون گیر میکرد
ولی در کل پسر خیلی خوبی بود
اینجا هم خوشحال تو هواپیما
ناز گل تو هواپیما لالا کرده
تو فرودگاه مشهد خوشحاله که سوار این چرخا شده
صحن انقلاب - ایون طلا - ورودی حرم آقا
صحن انقلاب - پنجره فولاد
بعد از کلی بدو بدو دارن استراحت میکنن آقا
رواق دارالترجمه
تمام کیف منو ریخته بود بیرون
غذاخوری هتل
اینقدر تو مشهد خوب میخوابید چون خیلی خسته میشد
صحن آزادی
باکلی جیغ و داد بالاخره تونست دستاشو بکنه تو آب تو اون سرما
الانم خوشحال از اینکه موفق شده
شب های خیلی سرده مشهد
برنامه داشتیم کلاه گذاشتنی کلی گریه میکرد
پنجره فولاد آقا
ایشالله آقا به زودی زود دوباره بطلبن.